vasael.ir

کد خبر: ۱۳۸۲۴
تاریخ انتشار: ۲۴ تير ۱۳۹۸ - ۱۷:۵۶ - 15 July 2019
آیت الله کعبی / ۱۳۴

فقه جهاد | صاحب جواهر معتقد به استحباب تعدد دعوت است

وسائل ـ آیت الله کعبی گفت: اگر بگوييم دعوت جزو استراتژی های قتال و سياست‌های شرعيه جهاد است، آنگاه دعوت منوط به حاکم و رهبر است. اما اگر گفتيم دعوت الی الله مستقل از سياست‌های قتال و جهاد است، منوط به رهبر قتال و جهاد نيست.

به گزارش خبرنگار وسائل، آیت الله عباس کعبی استاد درس فقه جهاد | صاحب جواهر معتقد به استحباب تعدد دعوت استخارج فقه جهاد حوزه علمیه قم 19 آذر ماه سال 1396 در صد و سی و چهارمین جلسه درس خارج فقه جهاد که در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) برگزار شد، گفت: از روایات به روشني استفاده مي شود که تحمل اذيت و آزار و حتي شکنجه در راه خدا و نصرت دين خدا، واجب است.

وی بیان داشت: يک مساله در بحث دعوت الي الله اين است که آيا وجوب دعوت الي الله مطلق است يا مقيد؟ به اين معنا که کساني که قبلا دعوت شدند، باز هم دعوت کنيم، يا خير، دعوت ساقط است و بايد جهاد کنيم؟ مشهور فقها مي فرمايند دعوت لازم نيست. رهبر معظم انقلاب مي فرمايند، دعوت دوم و سوم و ... ساقط نمي شود. يعني نظري خلاف مشهور دارند و ادله اي نيز اقامه مي کنند.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم گفت: اگر بگوييم دعوت جزو استراتژي هاي قتال و سياست هاي شرعيه جهاد است، آنگاه دعوت منوط به حاکم و رهبر است. اما اگر گفتيم دعوت الي الله مستقل از سياست هاي قتال و جهاد است، منوط به رهبر قتال و جهاد نيست. بحث ما در مورد دعوت الي الله در مسير جهاد است. لذا طبيعي است که سياست هاي کلي دعوت الي الله و چگونگي دعوت موکول به رهبر باشد.

آیت الله کعبی با اشاره به حيث جهادي و مستقل دعوت الي الله، اظهار داشت: اطلاق و عموم ادله آن حيث مستقل، اقتضا دارد هر کس توانايي دارد، علم دارد، اين وجوب دعوت از او ساقط نيست. مثلا کسي که تاجر است و به مالزي و تايلند مي رود، عالم و حاکم و دولتمرد هم نيست، اما زمينه دارد کساني که با آنها کار تجاري مي کند، به اسلام دعوت کند. اگر بتواند، واجب است.

وی با تأکید بر اینکه دعوت الي الله موضوعيت دارد، گفت: جهاد به معناي قتال، طريقيت دارد. دعوت هدف است. وقتي مي گوييم جهاد في سبيل الله، يعني جهاد براي توحيد. ما قصد توحيد داريم. لذا ترک دعوت الي الله ممکن است ذات جهاد را خدشه دار کند و جهاد را زير سوال ببرد.

 

خلاصه جلسه گذشته

آیت الله کعبی در جلسه گذشته گفت: يکي از واجباتي که به عهده دعوت کننده است، صبر و تحمل اذيت و آزارهاست. به تعبير امروز، اهل مقاومت باشد و به دعوت ادامه دهد.

وی افزود: بهترين دليل اين نکته، علاوه بر ادله سابق، مجموعه آيات قرآني است که پيامبر اکرم(ص) را به صبر دعوت مي کند و سيره آن حضرت نيز نشان دهنده صبر و مقاومت ايشان و يارانش بود. از جمله آيات مي فرمايد«فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَ لا تَكُنْ كَصاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نادى‏ وَ هُوَ مَكْظُومٌ لَوْ لا أَنْ تَدارَكَهُ نِعْمَةٌ مِنْ رَبِّهِ لَنُبِذَ بِالْعَراءِ وَ هُوَ مَذْمُومٌ فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحينَ».

استاد درس خارج حوزه علمیه قم با بیان اینکه آيات ديگری نیز در اين زمينه داریم، گفت: از جمله آنها این آیه مربوط به سوره نحل است «ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدينَ وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ بِهِ وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرينَ وَ اصْبِرْ وَ ما صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللَّهِ وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُ في‏ ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ  إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا وَ الَّذينَ هُمْ مُحْسِنُونَ».

 

 

مشروح مطالب مطرح شده در این جلسه را در ادامه می خوانید:

 

روايت نبوی درباره صبر اقوام گذشته

قبل از ذکر ديدگاه مقام معظم رهبري(حفظه الله) روايتي در «بحارالانوار» ذکر شده که در صحيح بخاري نيز آمده است. اين روايت نبوي از عبد الله بن خباب است. مي گويد: «أَتَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ هُوَ مُتَوَسِّدٌ بُرْدَهُ فِي ظِلِّ الْكَعْبَةِ وَ قَدْ لَقِينَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ شِدَّةً شَدِيدَةً فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَا تَدْعُو اللَّهَ لَنَا فَقَعَدَ وَ هُوَ مُحْمَرٌّ وَجْهُهُ فَقَالَ إِنْ كَانَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ لَيُمْشَطُ أَحَدُهُمْ بِأَمْشَاطِ الْحَدِيدِ مَا دُونَ عَظْمِهِ مِنْ لَحْمٍ أَوْ عَصَبٍ مَا يَصْرِفُهُ ذَلِكَ عَنْ دِينِهِ وَ يُوضَعُ الْمِنْشَارُ عَلَى مَفْرِقِ رَأْسِهِ فَيُشَقُّ بِاثْنَيْنِ مَا يَصْرِفُهُ ذَلِكَ عَنْ دِينِهِ وَ لَيُتِمَّنَّ اللَّهُ هَذَا الْأَمْرَ حَتَّى يَسِيرَ الرَّاكِبُ مِنْ صَنْعَاءَ إِلَى حَضْرَمَوْتَ لَا يَخَافُ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الذِّئْبَ عَلَى غَنَمِهِ»[1]اين روايت در ذيل آيه شريفه «وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزيزِ الْحَميدِ»[2] نيز آمده است.

خباب مي گويد: نزد رسول الله بوديم(ص) در حالي که عباي خود را پوشيده بودند و در سايه کعبه بودند. به حضرت وضعيت حال خود را شکايت کرديم.مسلمان و مستضعف بوديم و اذيت و آزار مي دادند. گفتيم آيا طلب نصرت براي ما نمي کنيد؟ در نسخه ديگر آمده است آيا دعا نمي کنيد؟ حضرت در حالي که تکيه کرده بود، نشست و چهره مبارکشان برافروخته شد. و فرمود: قبل از شماها را مي گرفتند، گودالي مي کندند و با اره آنان را دو نيم مي کردند؛ اما از دين دست نمي کشيدند و با شانه هاي آهني آنها را قطعه قطعه مي کردند.

فقط استخوان ها را باقي مي گذاشتند و گوشت هاي آنان را با شانه هاي آهني از بين مي بردند. اما از دين خود دست بر نمي داشتند. به خدا قسم، خداوند دينش را پيروز مي کند تا اينکه انسان سواره از صنعاء تا حضر الموت در امنيت کامل مي رود و تنها از خدا مي ترسد. گرگ ممکن است به گله بزند، اما شما عجله مي کنيد. يعني تحمل نمي کنيد و طاقت شما تمام شده است.

از اين روايت نيز مانند آياتي که تلاوت کرديم، به روشني استفاده مي شود که تحمل اذيت و آزاد و حتي شکنجه در راه خدا و نصرت دين خدا، واجب است.

 

دعوت الي الله از نگاه مقام معظم رهبري(حفظه الله)

يک مساله در بحث دعوت الي الله اين است که آيا وجوب دعوت الي الله مطلق است يا مقيد؟ به اين معنا که کساني که قبلا دعوت شدند، باز هم دعوت کنيم، يا خير، دعوت ساقط است و بايد جهاد کنيم؟ مشهور فقها مي فرمايند دعوت لازم نيست. مقام معظم رهبري مي فرمايند، دعوت دوم و سوم و ... ساقط نمي شود. يعني نظري خلاف مشهور دارند و ادله اي نيز اقامه مي کنند.

عبارت مرحوم جواهر(ره) درباره استحباب دعوت دوباره چنين بود: «و كيف كان فقد صرح الشيخ و الفاضلان[3] و الشهيدان(اول و ثاني) و غيرهم بأنه يسقط اعتبار وجوب الدعوة على تقديره في حق من عرفها بقتال سابق عليها أو بغير ذلك، للأصل[4] و ما سمعته في خبر السلمي و ما حكاه غير واحد من أن النبي صلى اللّه عليه و آله غزا بني المصطلق و هم آمنون و إبلهم تسقى على الماء و استأصلهم، بل لعله لا خلاف فيه و إن حكي عن إطلاق النهاية و السرائر و التبصرة، لكن‌ يمكن تنزيله على غير الفرض الذي لا حكمة ظاهرة في وجوبها فيه مع فرض علمهم بها.

نعم هو مستحب كما صرح به غير واحد لتأكيد الحجة، و للمحكي من فعل علي عليه السلام عند مقاتلة عمرو بن عبدود، و ما سمعته من وصية النبي صلى اللّه عليه و آله له عليه السلام لما بعثه إلى اليمن، و ما يحكى من دعوة سلمان أهل فارس و غير ذلك، و لجواز حدوث الرغبة في الإسلام أو إعطاء الجزية أو إيقاع الهدنة، و خصوصا إذا كانت بلاد المشركين واسعة يجوز فيها من لم تبلغه الدعوة، و لا تخص الدعوة الحربي من غير أهل الكتاب، بل هي شاملة لهم و لغيرهم و إن زادت فيهم بطلب الجزية. و يستحب الدعاء بالمأثور‌ الخ....»[5]

بحث درباره دعوت الي الله قبل از قتال است نه مطلق دعوت. اما بحث ما وارد دعوت به نحو مطلق شده است. بحث مرحوم صاحب جواهر(ره) مربوط به کساني است که يکبار به اسلام دعوت شده اند و ايمان نياورده اند. حال که مي خواهيم جنگ کنيم، آيا دعوت واجب است يا مستحب؟

 

نقل ديدگاه و بررسی

حضرت آقا معتقد به دعوت مطلق است و تعابير مربوط به «الکافي في الفقه» را مي آوردند که فرموده است: «فليدعهم الى الله تعالى و الى رسوله صلى الله عليه و آله و ما جاء به، و ليجتهد في الدعاء و ليتلطف، و يكرر ذلك بنفسه و ذوي البصائر من أصحابه»[6] يعني حکمت دعوت گويا تحريک به ايمان آوردن است. بخلاف برخي که با تحليل عقلي گفته اند دعوت رفع جهل است. مي فرمايند خير، دعوت فقط براي رفع جهل نيست و اين محرز نيست . ممکن است حکمت ديگري از جمله ترغيب به اسلام باشد.

پاسخ اين است که نسبت به مطلبي که از کافي نقل شده، درمورد آداب دعوت است. يعني بايد به گونه اي کفار را دعوت کنيم که جذب اسلام شود. اينکه فرمودند «حکمت دعوت رفع جهل نيست، بلکه حکمت دعوت جذب به اسلام است» فرمايش کاملي است. لذا تکرار مي کنيم و صاحب جواهر(ره) نيز اين نکته را ذکر کرده است. اگر رغبت و جذب به اسلام در اثر تجديد دعوت يا کساني دعوت را نشنيده باشند، تکرار دعوت مستحب است.

شايد ما بگوييم، اگر احتمال جذب بدهيم، واجب باشد. بله، حکمت دعوت رفع جهل نيست، چون ميدان قتال که ميدان مباحثه نيست. اما مي خواهيم اينان را جذب کنيم. لذا اهل بصائر و علم بايد بروند و بحث کنند و از محاسن اسلام بگويند. از محقق حلي(ره) نيز نقل کرديم که به محاسن اسلام دعوت کنند. وجه آن ، جذب است نه دعوت صرف. نگفته اند به معارف اسلام دعوت کنند. لذا در جلسات گذشته گفتيم، اگر شبهاتي باشد، براي جذب، رفع شبهه و ايجاد زمينه لازم است.

نقل ديدگاه: در معناي دعوت ايشان بحث دعوت اجمالي و تفصيلي را چنين مي گويند: آيا اسلام و جنگ را تفصيل دهيم يا بايد به نحوي باشد که ترغيب به گرايش به اسلام باشد. از همان حکمت، کيفيت دعوت استفاده مي شود. حالا اگر دعوت اجمالي به چه اندازه اي باشد؟ ترغيب و گرايش به اسلام بايد در ضمن آن باشد. اين نکته در معناي دعوت و دعوت اجمالي لحاظ شود.

توضيح اينکه:‌ ما در دعوت اجمالي و تفصيلي گفتيم، قائل به دعوت تفصيلي هستيم: قاطعه للعذر و متممه للحجه. نه اينکه يک کلمه بگوييم و تمام! چرا گفتيم دعوت تفصيلي و به دعوت اجحمالي نپرداختيم؟ جچون دعوت اجمالي، حالت هشدار و انذار دارد. هشدار نهايي قبل از جنگ است. اما دعوت تفصيلي براي جذب به اسلام. ما بالاتر گفتيم. اصلا روح جهاد في سبيل الله و غايت في سبيل الله الدعوه الي الله است.

اگر دعوت به طريق صلح حاصل شود، مقدم بر جهاد است. لذا بايد با تلطف، تفصيل، حکمت، موعظه و جدال احسن انقدر بگوييم که به حد ياس برسيم. نکته اي که از رهبري نقل شده، دقيق و مهم است. در دعوت به صلح و جنگ مخير نمي کنيم. بلکه، اگر مخير هم کنيم، هدف جذب به اسلام است. صبح هم به معناي تسليم نيست. که شخص بگويد من تسليم نمي شوم! بلکه تسليم به حق و عدل منظور است. تسليم به حقيقت هستي و آفرينش که خداوند است، مراد است. لذا دعوت کننده بايد زحمت بکشد و اسلام را معرفي کند و اين معرفي، در حقيقت دعوت نهفته است. ما قبلا درباره دعوت تفصيلي چند اصل ذکر کرديم از جمله اراقه دماء در تعامل با غير مسلم.

گفته شده است که بحث بعدي اين است که داعي چه کسي باشد؟ فرمانده سپاه مسلمين باشد يا عموم آحاد و سربازان. وظيفه به عهده رهبري جنگ است، اما نه به اين معنا که شخص حضور يابد. وظيفه دعوت متوجه به رهبر جنگ است. که در روايت نيز پيامبر(ص) به اميرالمومنين(ع) فرمود: «لَا تُقَاتِلَنَّ أَحَداً حَتَّى تَدْعُوَهُ».[7] يعني اولا و بالذات، مخاطب، فرمانده جنگ است.

توضيح: جهاد و اقامه جهاد، سياست هايي مي طلبد که سياست هاي شرعيه نام دارد؛ تصميمات عمومي. در زبان نظامي فعلي، به اين سياست هاي شرعي، مجموعه استراتژي مي گويند. تاکنيک، فنون قتال است اما استراتژي سياست هاي قتال است. براي چه بجنگيم؟ چگونه بجنگيم؟ تا کجا بجنگيم؟ تاکتيک ها و استراتژي قتال، به عهده رهبر و فرمانده کل است. حالا دعوت الي الله! آيا اين دعوت جزو استراتژي هاي قتال است يا واجبي مستقل از قتال است؟

اگر بگوييم دعوت جزو استراتژي هاي قتال و سياست هاي شرعيه جهاد است، آنگاه دعوت منوط به حاکم و رهبر است. اما اگر گفتيم دعوت الي الله مستقل از سياست هاي قتال و جهاد است، منوط به رهبر قتال و جهاد نيست. بحث ما در مورد دعوت الي الله در مسير جهاد است.

لذا طبيعي است که سياست هاي کلي دعوت الي الله و چگونگي دعوت موکول به رهبر باشد. ما قبلا تفصيل قائل شديم بين مذاکره ديپلماسي و مذاکره عمومي و مردمي. مذاکره ديپلماسي وظيفه حکومت است، اما مذاکره مردمي و دعوت عمومي، مربوط به همگان است. دليل ما عهد امان بود: «الْمُسْلِمُونَ إِخْوَةٌ تَتَكَافَأُ دِمَاؤُهُمْ وَ يَسْعَى بِذِمَّتِهِمْ أَدْنَاهُمْ»[8]

لذا آيه شريفه که مي فرمايد: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْلَمُونَ»[9] آيه اگرچه خطاب به پيامبر(ص) است اما مفسر به اين است که تک تک شهروندان مي توانند امان بدهند. آيه نيز معلل است امان بدهيد تا جذب اسلام شود. حتي ما گفتيم دعوت مردمي به اسلام جايز است و مشمول روايت شريفه است.

بنابراين، دعوت الي الله دو حيثيت دارد: حيث جهادي و مستقل. اطلاق و عموم ادله آن حيث مستقل، اقتضا دارد هر کس توانايي دارد، علم دارد، اين وجوب دعوت از او ساقط نيست. مثلا کسي که تاجر است و به مالزي و تايلند مي رود، عالم و حاکم و دولتمرد هم نيست، اما زمينه دارد کساني که با آنها کار تجاري مي کند، به اسلام دعوت کند. اگر بتواند، واجب است. يا عده اي به عنوان دانشجو يا استاد دانشگاه به غرب مي روند. بر آنها نيز دعوت الي الله واجب است. چون مربوط به ميدان جهاد نيست.

اما دعوت مربوط به قتال، سياست هاي دعوت که چه کسي دعوت کند، چگونه دعوت کند، چند دفعه تکرار شود و... همه مربوط به جامعه اسلامي است.

ديدگاه: درباره کيفيت دعوت نيز معتقدند مهم رساندن پيام است. ممکن است با نامه نگاري ميان فرماندهان و سپاهيان اين اتفاق بيفتد. البته بايد اين دعوت به گونه اي باشد که متوجه سپاه باشد نه فقط افراد خاص. توضيحش اين است که بايد اين دعوت به سپاهيان نيز برسد. نکته بعدي ترک دعوت است. آيا اگر جهادي بدون دعوت صورت گرفت، گناه و ضمان دارد يا خير؟ بحث احکام ترک دعوت مطرح است.

استاد: جهاد اسلام براي دعوت الي الله است. در فتح سمرقند چون بدون دعوت صورت گرفته بود، اهالي سمرقند به قاضي شکايت کردند. قاضي حکم داد که برگرديد و اين جهاد و تصرف درست نيست. وقتي دوباره دعوت به اسلام کردند، و آنها هم وقتي حکم عادلانه اسلام را ديدند، جذب اسلام شدند و اهالي سمرقند مسلمان شدند.

 

موضوعيت دعوت و طريقيت جهاد

به هر جهت، دعوت الي الله موضوعيت دارد. جهاد به معناي قتال، طريقيت دارد. دعوت هدف است. وقتي مي گوييم جهاد في سبيل الله، يعني جهاد براي توحيد. ما قصد تحيد داريم. لذا ترک دعوت الي الله ممکن است ذات جهاد را خدشه دار کند و جهاد را زير سوال ببرد.

اين داستان را شنيديد که در جنگ صفين و در گرماگرم جنگ، شخصي خدمت امام علي(ع) امد و در مورد ادله توحيد و اصبات صانع سوال کرد. شخصي اعتراض کرد. حضرت فرمود: بگذار سوال کند. هدف قتال، ذکر خداست. در واقع دعوت الي الله واجب مستمري است که به هر حالي که باشد، ساقط نمي شود و همراه جهاد نيز هست.

 

علم الدعوه الی الله

نکته اول: کسي که مکتب اسلام را بر دوش مي گيرد و قصد انتشار آن را دارد، بايد کفايت داشته باشد. کفايت علمي و اخلاقي و مديريتي و بياني. در دعوت الي الله، بيان بسيار مهم است. مجموعه سخنراني هاي سيد حسن نصر الله را ببينيد. يا سخنراني هاي رهبري معظم را ببنيد، يا کاريزماي خاص آن سخنران که جذاب است، فوق العاده در دعوت موثر است.

فن دعوت الي الله به قدري اهميت دارد که به علم مستقل تبديل شده است. «علم الدعوه الي الله». نه حتي شاحخه و رشته؛ مانند علم فقه و اصول و تفسير، دعوت الي الله نيز خود علم است.

بخشي از اين علم، تبليغ است. بخش ديگر، روانشناسي است. بخش ديگر، دشمن شناسي است. بخش ديگر ديده باني و رصد و مرابطه است. بخش ديگر، آشنايي با معارف و اسلام شناسي باشد.

بنابراين حداقل اگر دعوت الي الله را توسعه هم ندهيم، حداقل بايد آمادگي حمل رسالت و مکتب را داشت. يعني همانطور که مجاهدين فنون نظامي را آموزش مي بينند و به فرموده قرآن: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»[10]‌، بايد آمادگي داشته باشند، بايد فنون دعوت الي الله را نيز بياموزند. فنون ارتباط با مخاطب و دشمن شناسي و نوع ادبيات آن نيز حائز اهميت است. بتوانيم شبهات را پاسخ دهيم. زمينه سازي براي ارتباط گيري را ايجاد کنيم و محاسن اسلام را نيز بيان کنيم./900/241/ح

 

مقرر: هادی قطبی

 

منابع: 

[1] . بحارالأنوار، ج18 ، ص210.

[2] . بروج / 8.

[3] . محقق حلي و علامه حلي.

[4] . استصحاب دعوت سابق.

[5] . جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام؛ ج‌21، ص: 53 و 54.

[6] . الكافي في الفقه(ابوالصلاح حلبي)؛ ص: 248.

[7] . الكافي، ج5 ، ص28 : «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى الْيَمَنِ وَ قَالَ لِي يَا عَلِيُّ لَا تُقَاتِلَنَّ أَحَداً حَتَّى تَدْعُوَهُ وَ ايْمُ اللَّهِ لَأَنْ يَهْدِيَ اللَّهُ عَلَى يَدَيْكَ رَجُلًا خَيْرٌ لَكَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ وَ غَرَبَتْ وَ لَكَ وَلَاؤُهُ يَا عَلِيُّ».

[8] . الكافي، ج 1، ‌ص 403.

[9] . توبه/ 6.

[10] . انفال/ 60.

 

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۵ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۳۸:۱۳
طلوع افتاب
۰۶:۱۲:۳۷
اذان ظهر
۱۳:۰۳:۴۴
غروب آفتاب
۱۹:۵۴:۱۰
اذان مغرب
۲۰:۱۲:۲۱